جدول جو
جدول جو

معنی درنگ درینگ - جستجوی لغت در جدول جو

درنگ درینگ
زنگ چهارپایان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درنگادرنگ
تصویر درنگادرنگ
صدای پیاپی درنگ. درنگ
فرهنگ فارسی عمید
(رَ دَرْ، رَ)
رنگارنگ. رنگ رنگ. رنگ برنگ. به رنگهای گوناگون. به الوان مختلف. رجوع به رنگارنگ و رنگ رنگ و رنگ برنگ شود: و زمین آنرا از رخام رنگ دررنگ درافکندند. (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ دَ رَ / دِ رَ دِ رَ)
مرکّب از: درنگ + ا + درنگ، ترنگاترنگ. آواز کردن زه کمان. (ناظم الاطباء)، صدای طبل و کوس که پیاپی بنوازند. (از شعوری ج 1 ص 439) :
ببستند بر بختیان طبل جنگ
به گردون برآمد درنگادرنگ.
مولانا هاتفی (از شعوری)
لغت نامه دهخدا